یزد شهر ميراث جهانی، شهر خشت به خشت عاشقی
سخن راندن در باب هنر يزد و هنرمندان يزدى مصداق مثنوى هفتاد من كاغذ است ؛ اما سرآمد هنرهایش، معماری نغز و مردموار آن است، هنر سنگین پای، هنر آرامش و موزون ساختن روح آدمی. بناهايش عرصه نمايش سمفونى زيباى خلقت، معماری یزد تبلور عشق است و عروج.
زيستگاه نسلى از انسان كه نيك كردار است، نيك پندار است و كلامش قول اولياست، سلامش بوى سلامتى مى دهد ...
معماریِ خوب با فکر ، فکر با معماریِ خوب
فکر ِخوب با معماری، معماری با فکرِ خوب

میتوان در محراب مسجد جامعش نشست و تا هفت آسمان به معراج رفت و پیامبرگونه بازگشت ... معماری یزد با تمام شکوهش انسان محور است؛ آدمی را به عالمی دیگر میبرد. جايى كه تمام تناسبات موزون است و زيبايى و لطافت در آن جلوه گر. مى شود ريتم ، توازن و تقارن را با تمام وجود در معمارى يزد لمس كرد. اينجاست كه زيبايى خدا را به تمامى و يا به قدر لمحه اى درك مى كند.
در بناهای این شهر میتوان داستان های شهرزاد هزار قصه را خواند که در انتها انسان از کوک افتاده را موزون می کند. معمار با هر خشت، حکایتی بر جای گذاشته که بعد از سالیان سال کماکان در انسان، مهربانی و خلق خوش بوجود می آورد.
آدمی با عبور از گذرهای آشتی کنان یزد، با معماری ارگانیک و انسان محورش آن عشق درونی را با تمام وجود از آن محل دریافت میکند. یزد از قدیم جایگاه مردمان دینداری بوده که نام پر معنای دارالعباده را با خود به یاد می آورند. الحق که این مردمان شایسته ی داشتن مسجد جامعی هستند که رنگ و لعاب کاشی هایش و شکوه بلندایش رخ به تمام جهان بکشد. معمارانی که باد را از عرش، با هنر فکر و ذهنشان به فرش میآورند تا ساعتی به زیر آن بنشیند و از پشت پنجره های هزار رنگش گرمای حضور خدا را دریابند. و از پنج دریها و سه دریهایش به نظاره بشینند هنری را که در لا به لای خشت هایش، با ذکر سبحان الله به میان آمده اند که این را در هیچ کجای جهان نمیتوان دید. در شهری که هر قطره آب همچون گوهری ارزشمند است توانسته اند از دل کویر، آبی روان و باغی همچون بهشت بسازند. کلام استاد باستانی پاریزی را گرامی میداریم که میفرمود : (قنات و آب انبار به مثال واکسن غول قهوه ای می باشد) آری آنها توانسته اند با استفاده از آن از دام خشکی خود را برهانند. و اینگونه با حفظ روح طبیعتِ شهر یزد به شکوه و اصالت آن بیافزایند.
آثار معماری یزد کوس رسوایی عاشقانی است که نتوانسته اند عشق و هنر خود را پنهان کنند و به واسطه سرانگشتانی، سالها جهان را پر از رنگ و نگار کردهاند و به صورت این آثار ارزشمند ظهور و خدا را به نمایش می گذارد.
این حکایت سرّ نهانِ آرامشی است که از این بناهای خاکی و خشتی در هر لحظه دریافت می کنیم.
باقی بقایشان...
رسا رئیسی